معرفی کتاب رمان اسطوره
کتاب رمان اسطوره دربارهی دختری به نام شاداب است که در ترم سه مهندسی عمران دانشگاه تهران درس میخواند.
وضعیت مالی خانوادگی او بسیار ضعیف است، به طوری که او برای کمک به مادرش در مخارج خانه احتیاج به یک کار نیمه وقت دارد. تبسم دوستش او را برای کار منشیگری در یک شرکت تبلیغاتی که متلعق به مردی به اسم دیاکو است معرفی میکند. شاداب از همان روزهای اول دانشگاه با یک اتفاق عاشق دیاکو شده بود در صورتی که دیاکو اصلاً او را نمیشناسد.
در بخشی از کتاب رمان اسطوره میخوانیم:
زیر باران… زیر شلاقهای بیامان بهارهاش… ایستادم و چشم دوختم به ماشینهای رنگارنگ و سرنشینهای از دنیا بیخبرشان… ! دستم را به جایی بند کردم که مبادا بیفتم و بیش از این خرد شوم… بیش از این له شوم… بیش از این خراب شوم… !
صدای بوق ماشینها مثل سوهان… یا نه مثل تیغ….! یا نه از آن بدتر… مثل یک شمیشیر زهرآلود…! روحم را خراش میدادند. سرم را به همان جایی که دستم بند بود و نمیدانستم کجاست… تکیه دادم… ! آب از فرق سرم راه میگرفت… از تیغه بینیام فرو میچکید و تا زیر چانهام راهش را باز میکرد… ! از آن به بعدش را… نمیدانم به کجا میرفت…!
دانلود
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.