در این رساله سعی شده تا سیر تحوّلی و تطوّری معنای حقیقت از ابنسینا تا ابنعربی بررسی شود و معلوم شود آنها در این موضوع چه اختلافات و چه اشتراکاتی دارند.
از آنجا که هدف اصلی تصوّف اسلامی کسب معرفت نسبت به ذات حقّ و وصول به آن است؛ ابنعربی با استدلالی کردن عرفان، آن را به مرحلة جدیدی به نام عرفان نظری وارد کرد. از سوی دیگر در اندیشه و فلسفه اسلامی استدلالیترین حکماء مسلمان (ابنسینا) رویکردی اشراقی و عارفانه نیز دیده شود. از این رو در تاریخ فلسفه اسلامی گفتگویی قابل فهم و عالمانه میان فیلسوف و عارف به وجود آمده است. این گفتگو تنها در بستر حکمت اسلامی به عنوان زمینهای مشترک، میسّر شده است.
از جمله وجوه ارتباطی این دو حکیم این نکته است که ابنسينای پیروِ برهانِ عقلي، برای حقّ معانی وجودی قائل است[۱] و عارفی چون ابنعربی نیز موضوع علم عرفان نظری را «وجود به معنای حقّ تعالی» قرار داده است. او در قوس صعود، اعتقاد را به عنوان وجهی از تجلّی حقّ در مظهر عالم روح انسان و عقل مطرح مینماید. از اینرو تمامی اعتقادات تجلّی حقّ محسوب میشوند و ریشه در حقیقت مطلق دارند. وجوه وجودی و معرفتی حقّ به نوعی مایه برون رفت از مشکل ارتباط وجودی میان دانش و متعلّق آن دانست.
همچنین ابنسینا در کنار اعتقاد راسخ به علم حصولی (مبتنی بر صورت ذهنی) به علم حضوری قائل است. این درحالی است که اعتقاد به علم حضوری بدون اعتقاد به دریافت شهودی (بدون صورت ذهنی) ممکن نخواهد بود. ابنعربی نیز در مقام یک عارف راه اصلی معرفت را کشف و شهود میداند. در این رساله کشف و شهود عرفانی مساوق با علم حضوری در نظر گرفته نشده؛ بلکه تنها بیواسطگی موجود در هر دوی آنها به عنوان وجه مشابهت مد نظر بوده است.
در ضمن ابنسینا در برخی آثار فلسفی خود همچون سلامان و ابسال، رساله الطیر، بخشهای پایانی الإشارات و التنبیهات و … در رسیدن به وجه علمی حقّ علاوه بر علم حصولی، کشف عرفانی را پذیرفته، برای آن توجیه عقلانی ارائه داده و لذا میتوان گفت به علم شهودی قائل شده است. در ضمن هرچند برخی عارفان طریق معرفت حصولی را بطور کامل ردّ کردهاند؛ ولی ابنعربی عقل نظری را در جای خود پذیرفته است. او در این باب طریق علم حصولی را ناکافی و غیر مطلق میداند. او مُبدِع عرفان نظری است و در برخی مواضع، همچون فص آدمی از کتاب فصوص، از نتایج براهین بوعلی (امکان و وجوب) نیز استفاده کرده است.
نکته دیگر آنکه از منظر عرفائی چون ابنعربی تنها علم شهودی شایسته است علم نامیده شود. در علم شهودی هیچگاه دوگانگی میان عالم و معلوم وجود ندارد تا به دنبال ارتباط میان آنها باشیم. ابنسینا نیز در کتب و رسائل مختلفی در مورد کشف عارفان و علم حضوری سخنرانده است. پس میتوان این سخن او را نیز به نوعی یکی از راههای دیگر برون رفت از فاصله موجود در دوگانگی میان معلوم بالذات و معلوم بالعرض (صورت ذهنی و متعلّق شناسایی) دانست.
نکته پایانی آنکه در فلسفة ابنسینا میان حقّ و عدالت ارتباط وجود دارد و در اندیشه محییالدین موضوع تجلّیّات حقّ در افق انسان کامل (ولی عادل الهی) مورد اهتمام جدّی است.
[۱] . معاني سهگانة «حقّ»: ۱٫ وجود دائم (وجود خداوند باری تعالی) ۲٫ مطلقِ وجودِ بالفعل ۳٫ مطابقت
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.