اندازهاي هست كه بتوان تئاتر مدرنِ قرن بيستم را بهواسطة حوزة نظري و انديشهاي اين متفكر گره زد و يا برخي مفاهيم را بازتعريف و يا واكاويِ مجدد كرد.
اين نوشتار به مدد انديشة بنيامين، راهكارها و رويكردهايِ او شكل گرفته است. نخست، ايدة همانگاري بازخوانيِ نمايشنامههاي كلاسيك توسط نمايشنامهنويسانِ معاصر به مثابة امر بازتوليدپذير و تكثير ابژة هنري كه نتيجهاش زوال اصالت تاريخي اثر و به تبع آن نابوديِ هالة گرداگرد آن. دوم، بازيابي تجربة از كفرفته در دوران مدرن به مدد بازآزمايي قصهگويي در جهان اطلاعات و تكنولوژي. هدف بنيامين، صرفاً عيان كردن سويههايِ مخربِ عقلانيت ابزاريِ مدرن نيست، بلكه غلتيدن در تاريخ به معنايِ ظلمات و تاريكيِ قرن حاضر در مقام سوژهاي حقيقتاً معاصر.
بازخواني، ديالكتيكي است ميان معناي كهن و معنايِ معاصر. ديالكتيكي كه نويسندة مدرن در مقام سوژة شناسا با ابژة مورد شناسايي برپا ميكند؛ در نتيجه اصالت آن از كف رفته، هالهاش از بين ميرود و مردمان مدرن بيترس و واهمهاي باستاني معنايِ بازيافتهاي از آن را باز ميخوانند. هدف فرا رفتن از تكين بودن اثر هنري و در اختيار تودهها قرار گرفتن است. هدفي كه مرز، ارزشهاي آييني و كيشي هنر را ميشكافد و به هنر ارزشي نمايشي ميبخشد. ارزشي كه به گمان بنيامين، انسان مدرن ناگزير از پذيرفتن آن است.
در باب فقدان تجربه در دوران مدرن، بنيامين مسألة قصه و قصهگو را مطرح ميكند. از نظر وي زوال تجربه و تبادل تجربة بينالاذهانيِ بشر مدرن، ريشه در زوال قصهگويي، همنشيني با شخصيت قصهگو و مبادلة راستيني شد كه كاملاً سوبژكتيو (ذهني) است و خود را در چرخة مبادلههاي كالايي و چرخة توليد گرفتار نميكند. قصهگويي بر خلاف عنوان و ذهنيتي كه متبادر ميكند بههيچ عنوان اسطورهپرور و افسانهخوان نيست بلكه طبيعت و تاريخ را در حضور شنونده و خوانندهاش احضار میکند.
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.