حق به شهر لوفور شامل دو مولفهي اختصاص دادن شهر به خود يا استفاده از شهر و مشاركت در شهر است و با ارائهي نقد ماركسيستي از نابرابري شهري، اين مساله را مطرح ميكند كه فضاي شهري در راستاي تحقق خواستههاي نظام سرمايهداري، طبقهي حاکم و بدون توجه به نيازهاي طبقات فرودست ساخته شده است. در اين پژوهش، با توجه به اهميتي که فرد و ادراک او از فضا و کنشهاي فضايي در نظريهي لوفور دارد و با تكيه بر مفهوم فضاي ادراک شده كه به ادراک كنشگران اجتماعي نسبت به امر شهري اشاره ميكند، نسبت به سنجش ميزان تحقق حق به شهر اقدام شده است. از طرفي، شهر، هم در موجوديت فيزيكي و هم در موجوديت اجتماعي تعلق كمتري به زنان دارد و كمتر مناسب مشاركت زنان در فراگردهاي جاري در آن شناخته شده است. اين مساله به كاهش تحرك زنان در شهر، انحصار فضاها به مردان، ناديده گرفته شدن جسم زنانه در طراحي شهري و… انجاميده است که سبب عدم بهرهمندي زنان از حق به شهر به اندازهي مردان شده است. اين نوشتار با استفاده از چهارچوب نظري ارائه شده توسط هانري لوفور و عملياتي کردن ايدهي حق به شهر او، تلاش ميکند در کنار به آزمون گذاشتن نظريه در بستر شهروندي تهران، تفاوتهاي جنسيتي موجود را نيز در بهرهمندي از ادراک حق به شهر آشکار کند و نشان دهد که فرايندهاي زندگي روزمرهي زنان در شهر به دليل بهرهمند نشدن آنان از حقوق خود دچار اختلال شده است. جمعيت مورد مطالعه ۸۷۹ نفر از زنان و مردان ساکن شهر تهران هستند که با استفاده از تکنيک نمونهگيري خوشهاي چندمرحلهاي انتخاب شدهاند. پس از گردآوري دادهها با روش پيمايش، در ابتدا ارتباط مفهوم حق به شهر با شش متغير تبيينکنندهي آن يعني، سرزندگي، کنترل فضا، سهم فضايي، توليد فضا، ساماندهي شهري و تصميمگيري در شهر با استفاده از رگرسيون چندمتغيره سنجيده شده و سپس تفاوتهاي اساسي حق به شهر ميان پاسخگويان زن و پاسخگويان مرد با استفاده از رگرسيون لجستيک و تحليل خوشه در نرمافزار اسپياساس نسخه ۱۶ استخراج شده و با استفاده از چهارچوب نظريهي حق به شهر لوفور تحليل شده است. براي سنجش تفاوتهاي طبقاتي در بهرهمندي از حق به شهر از سنجش همبستگي برآوردهاي اين مفهوم با شاخصهاي درآمدي و محل زندگي استفاده شد. و براي طبقهبندي مناطق تهران در خوشههاي مشارکتي براساس سازهي مفهومي ارائه شده توسط آرنستاين، از تحليل خوشه استفاده شده است. از روش کيفي (۱۹ مصاحبه) نيز براي وارسي يافتههاي کمي استفاده شده، ضمن اين که سازوکارهاي جنسيتي ادراک از مولفههاي حق به شهر مورد بررسي قرار گرفته است. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد که نظريهي حق به شهر و مفهومپردازي آن از مولفههاي تاثيرگذار بر ادارک بهرهمندي از حق به شهر در شهر تهران قابل کاربست است و براساس ادعاي آن، حق به شهر ماهيتي طبقاتي دارد. اگرچه لوفور در مورد ارتباط ميان فضا و بدن در محدودهي سنت پدرسالاري مانده است، در اين پژوهش معناداري مفهوم جنسيت در بهرهمندي از حق به شهر در تهران، به لحاظ آماري و چه با استفاده از شاخصهاي کيفي نشان داده شد.
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.