محققاني كه در زمينه ي نقد ادبي آثاري نگاشته اند عمدتاً در گروه جاي مي گيرند؛ گروه نخست، تنها به محتواي اثرتأكيد مي ورزندوبه متن بي توجهند.به نظرآنها هدف از مطالعه ي اثر ادبي، تنها درك مقصود ومنظور نويسنده است. گروه ديگر كه در نقطه ي مقابل اين گروه جاي دارند، تنها به زبان متن اهميت مي دهند. به نظر آنها معناي آثار ادبي پيوسته در زمان هاي مختلف تكرار مي شود وآن چه متن را ادبي مي سازد، تنها شيوه هاي گوناگون به كارگيري زبان براي بيان اين مفاهيم است. در مقابل اين دو گروه، اشخاصي هم بودند كه مخالف تقسيم متن به لفظ ومعني ( جهان نگري و … ) بودند. لوسين گلدمن ـ جامعه شناس ماركسيست مجارستاني ـ يكي از آن هاست. وي نظريه ي خود را ساختار گرايي تكويني ناميد. مطابق اين نظريه كه متأثر از انديشه ي ماركسيستي است، محتوا(ساختار) وصورت ( فعاليت بشر) بر هم تأثير متقابل دارند.
در اين پايان نامه سعي داريم بر اساس اين نظريه ، رابطه ي متقابل متن رمان بوف كور و جهان نگري مطرح در آن، يعني جهان نگري متعلق به طبقه ي اجتماعي نويسنده ي آن را مورد بررسي قرار دهيم.
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.