مهاجرت بعنوان يكي از موضوعات محوري رشته جمعيتشناسي شناخته شده و از زمينههائي است كه در مطالعات جمعيتشناسي جايگاه ويژهاي پيدا كرده است. مهاجرت از عوامل اصلي تغيير و تحول جمعيت و مهمترين عامل خارجي تغيير تعداد و ساخت جمعيت ميباشد.
به دليل ماهيت مهاجرت و اينكه پديدهاي بين رشتهاي است، تعاريف متعددي از آن به عمل آمده و هركس نسبت به حوزه تخصصي و زمينهكاري خويش، سعي كرده آنرا تعريف نمايد. در فرهنگ دهخدا مهاجرت به معناي «ترك ديار گفتن و در مكان ديگر اقامت كردن» آمده است (دهخدا، ۱۳۵۲: ۱۵۹). ملاحظه ميشود كه در لغتنامه مذكور به مكانيسم جابجايي توجه شده و به ديگر معينكنندههاي واژه مهاجرت اشارهاي نشده است. رولان پرسا[۱] براي مهاجرت سه ويژگي درنظر گرفته است: ۱- وجود فاصله مكاني بين دو محل ۲- دائمي يا طولاني بودن مدت اقامت در محل جديد و ۳- وجود فاصله در زمان انجام مهاجرت (زنجاني، ۱۳۸۰: ۶). در پژوهش پيشرو، خود مهاجر و به عبارت ديگر مهاجر بالفعل مدنظر نيست. مهاجر، «مهاجر بالقوه» است: «يعني شخصي كه اگر فرصتي يا شرايطي فراهم شود ميل دارد كه جابجا شود.» اكثر افراد مورد تحقيق كساني هستند كه اولين و دومين ويژگي ذكر شده در موردشان صدق داشته و تنها ويژگي سوم است كه آنها را از مهاجران بالفعل متمايز ميسازد. ويژگي سوم به قصد و نيت مهاجر اشاره دارد، بطوريكه اگر شخصي به يك منطقه جغرافيايي ديگري برود و يك فاصله زماني را مورد نظر قرار ندهد (همانند دانشجويان و سربازان) عمل آنها مهاجرت دائم محسوب نميشود، هرچند كه سالهاي بيشتري را ممكن است در آنجا سپري نمايند (بهدليل اينكه عمل آنها به قصد برگشت صورت ميگيرد).
جوانان به دليل ويژگيهاي رواني و اجتماعيشان، براي مهاجرت مستعدتر از ساير افراد جامعه ميباشند. كودكان و سالخوردگان به دليل وابسته بودن به خانواده و اطرافيان و همچنين به دليل اينكه سالخوردهها رفتارهاي محافظهكارانهاي را از خود نشان ميدهند، نسبت به جوانان تمايل كمتري را براي مهاجرت دارند. طبق نتايج سرشماري ۱۳۷۵، بيشترين مهاجران مرد و زن بهترتيب در گروههاي سني ۲۴–۲۰ ساله (۱۳۲۰۷۶۶ نفر) و ۲۹ – ۲۵ ساله (۱۱۴۱۹۶۴ نفر) قرار دارند. يكي از انگيزههاي اصلي و مهم قشر جوان براي ترك محل سكونت، كسب دانش بخصوص تحصيلات عالي و تكميلي ميباشد. به دليل تفاوت علائق افراد در مورد رشتههاي تحصيلي و اينكه دانشگاهها ظرفيت همه رشتههاي تحصيلي را ندارند و نيز اختلاف فاحش دانشگاهها در داشتن رشتههاي تحصيلي و پذيرش دانشجو و بسياري از سياستهاي ديگر در گزينش دانشجو، باعث شده تا فاصله جغرافيايي زيادي بين زيستگاه دانشجو و محل تحصيل وي بهوجود آيد. يكي از دستاوردهاي فاصله جغرافيايي ياد شده، تجربه اقامتي و مهاجرتي ميباشد. در بررسي كوران و فوئنتز[۲] احتمال مهاجرت داخلي در مكزيك براي افرادي كه تجربه مهاجرت قبلي داشتند نسبت به آنهايي كه چنين تجربهاي را نداشتند تقريباَ دو برابر بود. درحاليكه اين احتمال براي مهاجرت بينالمللي و براي مهاجران به ايالاتمتحدهآمريكا كه تجربه مهاجرتي داشتند هفتاد درصد به بالا بود (۲۰۰۳ Curran & Fuentes,). بنابراين، تجربه اقامتي و مهاجرتي ميتواند يكي از عوامل مؤثر بر گرايش به مهاجرت باشد. براي آزمون اثر متغيرهاي ياد شده، جامعهاي درنظر گرفته شده كه تعدادي از واحدهاي آماري آن چنين تجربهاي را بدست آورده (دانشجويان غير تهراني دانشگاه تهران و تعدادي از دانشجويان غيرتهراني دانشگاههاي شهرستانها) و تعدادي نيز داراي اين تجربه نيستند (اكثريت دانشجويان غيرتهراني دانشگاههاي شهرستانها).
شهر تهران به دليل ماهيت خاصش ازجمله مادرشهر و پايتخت بودن، به مركز سياسي، اجتماعي، اقتصادي و تجاري كشور تبديل شده و اغلب امكانات آموزشي، فرهنگي، تفريحي و بهويژه اقتصادي و معيشتي را به خود اختصاص داده است. همين توزيع نابرابر امكانات و منابع بين تهران و ساير نواحي كشور، موجهاي عظيمي از مهاجران را به سوي تهران روانه ساخته و ميسازد. در خيلي از موارد، با توجه به جاذبههايي كه شهر تهران دارد، ساكنين موقت آن ازجمله دانشجويان كه از ساير استانهاي كشور آمدهاند، با تغيير نگرش اوليه تصميم به اقامت دائم ميگيرند. اين تصميم بهويژه زماني ميتواند تقويت شود كه دانشجويان در مبدأ فعاليت مناسبي را در زمينه حوزه تخصصيشان بدست نياورند.
جابجايي بيشتر يك تصميمگيري فردي است كه ممكن است مبتني برعواملي از قبيل؛ كار، ازدواج، آموزش و غيره باشد. علت مهاجرت براي افراد با ويژگيهاي مختلف شخصيتي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي ميتواند متفاوت باشد. علت مهاجرت براي عدهاي ميتواند بدست آوردن كار باشد و براي عدهاي تحصيلات، ازدواج و غيره. مشخص است كه اينها نتايج و پيامدهاي متفاوتي با خود بههمراه خواهند داشت. بنابراين همگام با لوكاس و مير ميتوان عوامل مؤثر بر تصميمات فردي شخص مهاجر را در موارد زير خلاصه نمود:
- ويژگيهاي جمعيتي نظير سن و جنس كه موقعيت يك فرد در چرخه زندگي و نقش وي در خانواده و اجتماع را تعيين ميكند.
- مهاجرتها برحسب تحصيلات و دانش فني كه ممكن است برخي از افراد را براي شركت در نيروي كار محلي تجهيز كرده و همچنين وضعيتي را براي آنها غير جذاب كند.
- آگاهي از فرصتهاي محلي و فرصتهاي موجود در جاهاي ديگر كه ممكن است محرك يك حركت باشد.
- احساس و ادراك چگونگي سبك زندگي، چيزهاي ديگر مانند ماديات و … كه يك فرد ميخواهد و سطح اشتياق وي براي بدست آوردن آنها.
- خويشاوندان و دوستان ممكن است تصميمگيري فرد را تحت تأثير قرار دهند. الگويي كه بعنوان مهاجرت زنجيرهاي ناميده ميشود.
- يكي ديگر از عوامل مهاجرت، دستيابي به استانداردهاي بالاتر زندگي ميباشد (لوكاس و مير، ۱۳۸۱: ۱۵۲و۱۵۱).
اين بررسي بر آن است تا نقش عوامل ذكر شده (با تأكيد بيشتر بر تجربه اقامتي و مهاجرتي افراد) را در فرايند تصميمگيري افراد به مهاجرت به شهر تهران مورد ارزيابي قرار دهد. فرايندي كه خود منبعث از ساخت جمعيت مورد مطالعه بوده و درصورت تحققش ميتواند ساخت جمعيت را تحت تأثير قرار دهد.
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.